یکشنبه, 27 خرداد 1403 17:31

نقد و بررسی فیلم "قاعده بازی"در موزه سینما

✍️ مژده افشار - پایگاه خبری فرهنگ آفرینان

برنامه نمایش و نشست نقد و بررسی فیلم «قاعده بازی» به کارگردانی احمدرضا معتمدی با حضور مجید شیخ انصاری و مسعود سفلایی استاد دانشگاه و رامتین شهبازی منتقد سینما و استاد دانشگاه در سالن فردوس موزه سینما و با حضور علاقمندان برگزار گردید.
رامتین شهبازی منتقد سینما با تجلیل از سینمای احمد رضا معتمدی در آغاز نشست اعلام کرد: در سینمای ایران و جهان، تعداد فیلمسازانی که دارای دستگاه فکری سامان‌مند و بینش شخصی مشخص باشند، بسیار اندک است و معتمدی از جمله این فیلمسازان است و فیلم‌های او از منظر ایده‌های فکری که او پیگیری می‌کند، دارای ارزش است.

این استاد دانشگاه در ادامه گفت :معتمدی در حوزه فلسفه فیلم سال‌ها مشغول فعالیت بوده و دارای منابع مکتوب است و ایده‌ها و افکار خود را در قالب کتب و مقالات مختلفی منتشر کرده است. در ایران به دلیل فقدان برخی منابع اصلی دچار سوءتفاهم هستیم و در این فضا، معتمدی افکار و ایده‌های خود را مکتوب کرده و طبق آن‌ها آثاری سینمایی به وجود آورده است.
شهبازی سپس از فعالیت های موزه سینما قدردانی کرد و گفت: قدردان حرکت موزه سینما در برگزاری برنامه‌های بزرگداشت و نشست‌های نمایش و نقد فیلم هستم. متاسفانه بسیاری از جوانان، فیلمسازان ایرانی را نمی‌شناسند و موزه سینما می‌تواند در شناختن این بزرگان به نسل جدید نقش مهمی داشته باشد.
شهبازی سپس در باره فیلم قاعده بازی اظهار داشت: فیلم از کولاژ و ارجاعات استفاده می‌کند. وقتی وارد جهان فیلم می‌شویم، از همان ابتدا پی می‌بریم که با قاعده بازی رو به رو نیستیم و فضایی پارودی و کمدی بر اثر حاکم است. قاعده دارای تعریف مشخصی است که این موضوع در فیلم دیده نمی‌شود. این فیلم در سال ۸۵ ساخته شده و پس از آن، فیلمسازان مختلفی به ارجاع دادن علاقه نشان دادند. فیلم «قاعده بازی» حاوی بازی‌های پست‌مدرنیستی است در صورتی که به دلیل شرایط زیستی، اجتماعی و دینی کم‌تر می‌توانیم به سمت تفکرات پست مدرنیستی حرکت کنیم.
شهبازی ادامه داد: ما مردمی نیستیم که به تکثر باور داشته باشیم و بیشتر وحدت مورد نظر ما است. بنابراین تکلیف ما با فیلم‌هایی نظیر «قاعده بازی» مشخص نیست. فیلم برای مخاطب عام ساخته شده و قصد بر این بوده که عامه مردم همراه فیلم باقی بمانند. طراحی ایده جلوه‌های ویژه اثر، برعهده شخص احمدرضا معتمدی بوده و این موضوع نکته مهمی است، زیرا او از ابتدا به تروکاژهای فیلم فکر کرده است.
برای مثال، الناز شاکردوست فردی عادی نبوده و فانتزی در آن دخیل است در صورتی که اکبر عبدی نمونه‌ای از یک انسان کاملا عادی است.
شهبازی گفت:فیلم دارای لحنی کمدی است و با جهانی سرشار از آشوب رو‌به‌رو هستیم که در نهایت به کمدی می‌انجامد. فیلم دارای داستان پیچیده‌ای نیست در حالی که در عمده آثار ایشان، شاهد پیچیدگی‌های روایی و شخصیتی هستیم. «قاعده بازی» مخاطب خود را با جهانی سراسر آشوب مواجه می‌کند که در آن نظمی برای زندگی شکل نمی‌گیرد و شاید منظور آن از قاعده بازی، همین مسئله باشد.
شهبازی ادامه داد: تفاوت میان واقع گرایی و واقع نمایی مسئله‌ای بسیار مهم و دارای ساحت‌های هستی شناسانه و معرفت شناسانه است. فیلم «قاعده بازی» یک اثر نمایشگر بوده و این مورد از وجوه هنر سینما به شمار می‌رود. همچنین در فیلم «قاعده بازی» تاکیدی بر روی درشت نمایی بازیگران و تیپ سازی وجود دارد.
در ادامه مراسم که با استقبال هنردوستان روبرو شده است مسعود سفلایی کارشناس و استاد دانشگاه گفت: باعث خوشحالی است که پس از مدت‌ها مجموعه نشست‌هایی برگزار می‌شود تا طی آن درباره فیلمسازان متفکر صحبت کنیم و امیدواریم به همت موزه سینما، این جلسات ادامه پیدا کند. یادی می‌کنم از یدالله نجفی، انوشیروان ارجمند ، محسن قاضی مرادی و فرج حیدری که امروز دیگر در میان ما نیستند.
سفلایی در باره فیلم احمدرضا معتمدی گفت: «قاعده بازی» برای من فیلمی دوست داشتنی بوده و حاوی رویکردی است که می‌توانست ادامه پیدا کند و باعث افزایش ماجرا و کنش در قصه‌ها و داستان‌های سینمای ایران شود. کمدی‌های امروز بر مبنای کلام شکل می‌گیرند و چندان بر اساس کنش و واکنش عمل نمی‌کنند. ساخت چنین فیلم‌هایی می‌توانست باعث تنوع بیشتر در سینمای کمدی شود.‌ در تاریخ سینما ارجاع به آثار سینمایی پیشین مسئله رایجی است و این موضوع، گاهی برای ادای دین و حتی پارودی مطرح می‌شود. سفلایی با اشاره به این فیلم که دارای تعدد ارجاع به تاریخ سینماست گفت:اتفاق جالب توجه در اثر این است که در سینمای ایران نمونه دیگری را نمی‌توان مثال زدکه تا این اندازه دارای تعدد ارجاع به تاریخ سینما باشد.
ارزش این کار در این است که این سکانس‌ها تنها موارد علاقه‌مندی‌ فیلمساز نبوده و در کنار یکدیگر موفق می‌شوند داستان فیلم را پیش برده و هر یک از این ارجاع‌ها دارای معانی مختص به خود است. کثرت در عین وحدت در این فیلم وجود دارد و رویکردهای مختلفی مطرح شده و در عین حال فیلم حرف مهمی را مورد بحث قرار می‌دهد. عده‌ای اشاره کرده بودند که بازیگران به تیپ‌های تلویزیونی خود نزدیک شده‌اند، در صورتی که به نظرم این موضوع برای چنین اثری نکته منفی محسوب نمی‌شود. فیلم دارای داستانی ماجرا محور است و به نظر من رویکردهای اقتصادی باعث شد تا ساخته‌های سینمایی به سمت کمدی کلامی پیش رود.
سفلایی همچنین گفت: در فیلم رویکرد گذشته گرا مطرح شده که در هنر مدرن و پست مدرن نیز این امر وجود دارد. کلیشه‌ها لزوما اتفاق بدی نبوده و گاهی راهکارهایی روایی برای عبور از موانع هستند. در این اثر ارجاع به کمدی‌های کلاسیک وجود دارد و شخصیت‌ها دارای کلیشه‌هایی همراه خود هستند. اتفاق مثبت فیلم این است که فانتزی‌ها باعث می شوند تا از قطع‌های مختلف در فیلم جلوگیری شود. همین رویکرد را در ادبیات خود نظیر «هزار و یک شب» داشته‌ایم اما متاسفانه هیچ‌گاه از روایت‌هایی چند گانه این اثر استفاده درستی نکردیم. رویکرد فانتزی با فضاسازی موجود چندان همخوانی نداشته و این مسئله در فیلم «قاعده بازی» نیز وجود دارد. فیلم «قاعده بازی» مشابه اثر هم نام رنوار، در زمان ساخته شدن بحث و نظرهای فراوانی را باعث شد و برخی آن را بسیار دوست داشتند و برخی دیگر با آن ارتباط برقرار نکردند. فیلم همچون نقاشی‌های آبستره دارای لحنی چندگانه است و در برخی مقاطع سرشار از شوخی و گاهی دیگر بسیار جدی پیش می‌رود. این فیلم حاوی ارجاع‌های مختلفی به فیلم‌های ایرانی و خارجی است.
در این اثر گاهی با هجویه در موسیقی مواجه هستیم و موسیقی‌های مشهور در فیلم دچار تغییر می‌شوند. در فیلم «قاعده بازی» موسیقی در مسیری بسیار صحیح و خلاقانه، آداپته شده و نوعی تغییر وضعیت درباره آن رخ داده است. موسیقی و صدا در این فیلم به صورتی کاملا هدفمند به کار گرفته شده، در صورتی که در بسیاری از فیلم‌های سینمای ایران کارکرد صدا تنها معطوف به مقوله پرکردن فضا است. در سینمای ایران به عنصر داستان ساز کم‌تر توجه می‌شود، در صورتی که این مورد محور ساخت آثار کمدی در سینمای جهان است و یکی از این موارد، عنصر حرکت می‌باشد. سینمای ایران دارای سویه‌های فلسفی است و به همین دلیل به سکون گرایش دارد. در فیلم «قاعده بازی» قابلیت حرکت و تعقیب سوژه‌ها در راستای داستان سازی عمل کرده و از این موضوع استفاده بسیار مطلوبی شده است.

مجید شیخ انصاری، استاد دانشگاه و فیلمبردار سینما نیز دراین مراسم نیز گفت: از موزه سینما که اقدامی هوشمندانه را در بزرگداشت بزرگان این عرصه ترتیب داده است تشکر می‌کنم. نظریات ساختارگراها و فرمالیست‌های حوزه نقد برای بررسی کارهای معتمدی محمل مناسبی نیست، زیرا منابع مطالعاتی در این زمینه کم حجم و شبیه یکدیگر بوده و عموما انتظارات ژنریک در مورد آثار و مواردی از این قبیل را بررسی می‌کنند.
رویکرد معتمدی به دلیل عادت مکتوب کردن نظریات خود و ترس نداشتن از این امر جالب توجه است. رابطه تماشاگر با فیلم رابطه‌ای نیست که مولف اثر در درک و خوانش آن موثر باشد، در نتیجه من به ظرفیت‌های فیلم در مواجهه با مخاطب پرداخته و از حیث نظریات مختص به مخاطب با این اثر برخورد می‌کنم. در یک تعریف غیر دقیق اما کاربردی می‌توان گفت نظریه مطروحه بر این اصل تکیه دارد که عنصر اصلی مخاطب بوده و فیلم ماده خام به حساب می‌آید. ذیل این نظریه، مخاطب با فیلم یا ارتباط برقرار کرده و یا نمی‌تواند درکی از اثر داشته باشد. از سویی دیگر، نظریه مخاطب به این مسئله اذعان دارد که افراد مانند یکدیگر هستند و تجربه این مسئله را ثابت کرده است، زیرا الگوها و عادات مشترکی توسط مخاطبان دنبال می‌شود.
شیخ انصاری در ادامه اشاره مرد: معمولا زمانی که با یک اثر هنری مواجه می‌شویم، در سطوح متفاوت امکان بررسی وجود دارد و افراد هنگامی که کاری را انجام می‌دهند، دلیل آن در چهار سطح قابل بررسی است. سطح اول مربوط به کارهایی است که به صورت روزمره صورت می‌دهیم. سطح بعدی، علل اجتماعی است که درباره ساختارهای مربوط به اجتماع و مسائلی از این دست صحبت می‌کند و لایه‌های بعدی گفتمانی و اسطوره‌ای هستند. در فیلم «قاعده بازی» این تاثیر در قالب انتظارات کلاسیک و ژنریک عمل کرده و فیلم خوانش شخصی خود را ارائه می‌کند.
فیلم "قاعده بازی" به سرعت بیننده را به برخورد نمادین با رابطه‌ها دعوت می‌کند و عادات زندگی فقیر و غنی را به تصویر کشیده و به مخاطب یادآوری می‌کند که دانسته‌های خود را خارج از متن به کار بسته و با اثر وارد گفت‌و‌گو شود.
تماشاگر مشخص سینمای ایران با انتظار ژنریک وارد سالن شده و تلاش می‌کند با فیلم ارتباط برقرار کند. اما این فیلم مخاطب را به خوانش بین متنی دعوت می‌کند. زمانی که مخاطب لایه ژنریک را مورد پسند خود نمی‌بیند، عدم استقبال از فیلم رخ می‌دهد. از دیدگاه نظریه معطوف به مخاطب، فیلم خوب و بعد معنا ندارد و تنها ارتباط برقرار کردن با فیلم مطرح است و هر فرد می‌تواند با طی مسیری، خود را در راستای درک فیلم قرار دهد. فیلم‌هایی از این دست انتظارات ژنریک را به صورت طبیعی برآورده نمی‌کنند، اما تنها نباید به صورت مرسوم با آثاری از این دست رو به رو شد و آن در در دو دسته خوب و بد قرار داد.
شیخ انصاری در باره بازبگران این فیلم گفت:: فیلم دارای بازیگران پرتعداد و مطرحی است و زمانی که تماشاگر وارد سینما می‌شود ممکن است با تماشای فیلم، انتظارات او برآورده نشود. در فیلم خصوط داستانی زیادی وجود دارد و مجموعه این عوامل نشان از یک ظرفیت ویژه دارد. آثار معتمدی نیاز به خوانشی آرام دارد و لازم است به فیلم‌های او فرصت مناسبی برای تحلیل داده شود. فیلم‌های سینمایی و آثار مکتوب دکتر معتمدی، سپهری را فراهم کرده که از قابلیت ارجاع برخوردار است و باید آن‌ها را از قاعده خوانش سطحی جدا کنیم. سینمای ایران باید به سطح کلید واژه ارتقا پیدا کند در صورتی که هنوز در سطح نام‌ها است. فیلمسازی حرفه بی‌رحم و در عین حال زیبا است و فاصله میان خواسته‌ها با آنچه محقق می‌شود بسیار زیاد بوده و روش های بیانی پاسخگوی انتظارات هنرمندان نیست.
وی ادامه داد: این اثر برای افرادی که متکی به نظام ارجاعات نیستند نیز حاوی نکاتی جالب توجه است. سینما برای معتمدی تنها حاوی جذابیت‌های مرسوم نیست، بلکه او تلاش می‌کند مخاطب را به یک نظام گفتمانی و معرفتی متصل کند. او به دلایل خاص به سراغ بازیگران پرفروش می‌رود و هدفی خاص را دنبال می‌کند. روش فیلمسازی او بسیار لذت بخش است اما به تدریج هنرمند را دچار فرسایش ذهن و جسم می‌کند. فیلم مکان مناسبی برای فرود تجربیات درونی فیلمساز است و این موضوع موردی کمیاب در سینمای ایران است.
شایان ذکر است که موزه سینما با برگزاری نشست های تخصصی باعث حرکت های نوینی در این عرصه گشته که باید این حرکت را ستود.